
بررسی پدیدۀ اتلاف وقت در محیطهای دانشگاهی و دلایل آن
که درس عشق در دفتر نباشد
امّا مشکلی که به خصوص در چند سال اخیر گریبانگیر جامعۀ ما شده است دقیقا همین نگاه فاجعه آفرین یعنی نگاه مدرکگرایانه به دانشگاه است. نگاهی که هم در میان مسئولین و هم در میان دانشجویان کاملا اپیدمی شده و به وضوح میتوان آن را در افزایش قارچگونۀ دانشگاهها و بالطبعِ آن دانشجویان و فارغالتحصیلان مشاهده نمود. در مورد اینکه آیا جامعۀ ما به این همه فارغالتحصیلِ کارشناس و کارشناس ارشد و دکترا احتیاج دارد یا نه و اینکه طولانی شدن دورۀ تحصیل چه تاثیرات مضرّی بر روی پایین آمدن نرخ ازدواج، کاهش جمعیّت و... دارد، سخن بسیار رفته است امّا مهمترین نکتهای که در این نگاه مدرکگرایانه نهفته است و بهنحوی عامل تمام نتایج ذکر شده نیز همین مسئله میباشد موضوعِ اتلاف وقت و عمر در محیطهای دانشگاهی است. موضوعی که در این مطلب سعی شده از زوایای مختلف به آن پرداخته شود.
آموزش و پرورش چه کاره است؟
تمام کسانی که میخواهند روزی لقب دانشجو را پشت سر خود یدک بکشند میبایست دورۀ دوازده سالهای موسوم به دوران دانشآموزی را سپری کنند و پس از آن با عبور از فیلتری به نام کنکور وارد دانشگاه شوند. اولین جرقه در زمینۀ جهتدهیِ استعدادهای افراد در اواخر این دوره و در پروسهای به نام «انتخاب رشته» است که زده میشود و دانشآموز پس از هشت یا نه سال تحصیلِ عمومی، موظف میشود رشتهای تخصصی برای خود برگزیند تا در سالهای بعدیِ تحصیلش با یادگیری دروس و فنون مربوط به آن رشته، آمادگی لازم برای ورود به رشتههای تخصصیتر دانشگاه را بیابد. بدون شک نفسِ چنین عملی بسیار پسندیده است امّا زمانی که دقیقتر به موضوع بنگریم میبینیم که در اکثر قریب به یقین مدارس، انتخاب رشته برای دانشآموزان بدون هیچ معیار و مبنای علمی و صرفا با توجّه به نمرۀ چند درس اصلی و معدل فرد در سال ماقبل از انتخاب رشته، صورت گرفته و حتّی در بسیاری از موارد علایق خود شخص در پسِ نمرۀ دروس او نادیده گرفته میشوند! این در حالی است که در کشورهای پیشرفته، تستهای دقیق استعدادیابی شغلی برای دانشآموزان، سابقهای بیش از نیم قرن داشته و برای تمام سطوح تحصیلی نیز چنین تستهایی طرّاحی و اجرا شدهاند. تستهایی که ترجمه و یا حتّی تالیف مجدد آنها براساس فرهنگ کشور خودمان، هزینۀ آنچنانی نداشته امّا میتواند تا حدّ زیادی از اتلاف وقتِ دانشجویانی که بدون علاقه وارد رشتههای تحصیلی میشوند که هیچگونه تناسبی با شخصیّت آنان ندارد، جلوگیری کند.
علاوه بر این تستهای روانشناختی، امروزه بسیاری از کشورهای پیشرفته برای پایینتر آوردن درصد خطا در انطباق رشتۀ تحصیلی با شخصیت افراد؛ مدارسِ مبتنی بر کار را طراحی و اجرا نمودهاند که در آنان شاخۀ تحصیلی منطبق بر علایق و استعدادهای فرد با قرار دادن وی در محیطهای شبیهسازی شدهای از آن رشته، سنجیده میشود. شاید اجرای چنین ایدههایی به نظر پرهزینه بیایند امّا بدون شک صرف چنین هزینههایی بسیار کمتر از صرف هزینههای بیهوده برای آموزش دادن به دانشجویانی است که هیچ میلی به رشتۀ تحصیلیشان ندارند و هدفشان از تحصیل در آن رشته، تنها کسب مدرک میباشد.
خانواده چه نقشی بازی میکند؟
امّا -در عین ناباوری- نهادی که مهمترین نقش را در بروز پدیدۀ اتلاف وقت در محیطهای آموزشی برعهده دارد، نهاد خانواده است! متاسفانه امروزه شاهد آن هستیم که مدرکگرایی بیش از پیش به درون خانوادۀ ایرانی نفوذ کرده و این باور غلط در ذهن اکثر خانوادهها رسوخ کرده که مدرکِ دانشگاهی متضمّن خوشبختی فرزندانشان است. باور نادرستی که به علّت شرایط حاکم در دهههای گذشتۀ جامعه در ذهن پدران و مادران امروز ریشه دوانده و دود آن بیش از همه به چشم جوانانی میرود که باید برای رضای خاطر والدینشان مقطع به مقطع ادامه تحصیل دهند! امّا مشکل به همین جا ختم نشده و دخالت خانوادهها در امور تحصیلی فرزندانشان در موارد بسیاری حتّی به رشتۀ تحصیلی فرزندان نیز کشیده میشود و خانوادۀ دلسوز ایرانی کاملا خود را محق میداند که بهجای فرزند خویش تصمیمگیری کرده و نداشتههای خویش را در او جستوجو کند. اگر کمی در دانشگاهها سر بچرخانیم کم نیستند جوانانی که ذاتا نقّاش یا خطاطند و بهخاطر خانوادههایشان در تلاشند برای گرفتن یک مدرک مهندسی و یا جوانانی با استعدادِ بالای ورزشی که میخواهند به اجبار خانوادههایشان پزشک شوند!
به جز همۀ اینها موضوع دیگری که خانوادهها را مجاب میکند که فرزندانشان را وادار به درس خواندن و درس خواندن کنند، مسئلۀ چشم و هم چشمی است که باعث میشود ارزش جوانان یک جامعه در بسیاری از موارد توسط خانوادههایشان در مدرک و رشته تحصیلیشان خلاصه شود و در نهایت همۀ اینها موجب به وجود آمدن جمعیّت عظیمی از جوانان شده است که وقت خود را به دنبال گرفتن مدرکی ناقابل هدر میدهند در حالی که به سوادشان هرگز چیزی افزوده نشده است.
دانشگاه هم کم مقصّر نیست!
از نقش مدرسه و خانواده که بگذریم باید پذیرفت سیستم آموزش عالی هم تا اندازۀ زیادی در بهوجود آمدن پدیدۀ اتلاف وقت میان دانشجویان مقصّر است. پذیرش بسیار بسیار بالاتر دانشجو از نیاز جامعه در تمامی رشتهها و مقاطع تحصیلی، به وجود آوردن رشتههای تحصیلی که کاربرد آنچنانی در کشور ندارند، کمبود امکانات در اکثر قریب به اتّفاق دانشگاههای کشور و بسیاری از کاستیهای دیگر در محیطهای دانشگاهی موجب آن شده است که دانشجویان بیشتر از آنکه بخواهند و بتوانند به کسب علم و دانش بیندیشند مجبور به سپراندن دورهی چند سالهای از جزوهنویسی شده تا بتوانند مدرکی کسب کنند.
اگر با اغماض اقلیتی از دانشجویانِ دانشگاههای برتر کشور -که البته تعدادشان به انگشتان دو دست هم نمیرسد- را کنار بگذاریم مابقی دانشجویانی که در چنین سیستمی پرورش مییابند در بوتۀ عمل در رشتۀ تحصیلیشان چیز زیادی در چنته ندارند و مانند نوار کاستهایی هستند که با مقداری محفوظات نه چندان کارآمد پر شدهاند و این یعنی یک اتلاف وقت تمام عیار در بهترین ایّام عمر جوانانی که باید چرخ پیشرفت مملکت را به حرکت درآورند.
دانشجو بیتقصیر است!؟
جواب سوال بالا بدون شک منفی است و دانشجویان در این اتلاف عظیمِ وقت، بازیگران نقش اوّلند و با هیچ توجیه و بهانهای نمیتوان آنها را قربانیِ محض قلمداد کرد. دانشجویانی که بیش از آنکه در عمل به دنبال رسیدن به اهدافشان باشند، در رویاهایشان به جستوجوی آنان میپردازند و اینگونه میشود که گذران عمر برای آنها به امری عادّی تلقّی میشود و انتظار کشیدن برای اینکه شانس روزی درِ خانۀ آنها را بزند برایشان جایگزین تلاش و کوشش میگردد. بازیگران اصلیِ اتلاف وقت بیش از آنکه در زمان حال زندگی کنند و سعی کنند از آن به بهترین نحو ممکن بهره ببرند، یا در حسرت گذشتهاند و یا در رویای آینده.
نمیتوان این قضاوت را به تمام جوانان و علیالخصوص دانشجویان تعمیم داد امّا باید بپذیریم که عمدۀ جوانانمان راحتطلب شدهاند و به همین خاطر آنچنان هم از مدرکهایی که با جزوهنویسی و مطالعههای شب امتحانی و سرقتهای علمی بهدست میآیند، ناراضی نیستند.
مطلب را با جملهای از نمایشنامهنویس شهیر انگلیسی، ویلیام شکسپیر به پایان میرسانم که در جایی گفته است: «اگر زمان را تلف کنید روزی فرا میرسد که زمان شما را تلف میکند.» قبل از آنکه زمان ما را تلف کند باید به خودمان بیاییم که پس از آن پشیمانی سودی ندارد.
دیدگاه کاربران