
زورخانههای ما شباهتهای بسیاری با معابد مهری دارند. زورخانهها همیشه با پلکانی طولانی از زیرزمین به سطح خیابان میرسند. همۀ زورخانهها که به آئین قدیم خود ساخته شدهاند، در زیرزمین قرار دارند و معمولاً در زیر بناهای دیگر و نوری اندک دارند. معابد مهری در کنار یا نزدیک آب جاری ساخته میشدند. رسم دیگر زورخانه، زنگزدن است و آن زنگی است که با زنجیری بر سردر زورخانه آویزان است و مرشد به هنگام ورود پهلوانان بزرگ آن را بهصدا در میآورد تا همگان از ورود ایشان آگاه شوند. در معابد مهری نیز زنگی یافته شده است که گمان میکنند آن را به هنگام نشاندادن تصویر مهر در پایان یا در آغاز مراسم بهصدا در میآورند.
اگر تصور ما در ارتباط آیین زورخانه با معابد مهری درست باشد، این زنگ را در معابد مهری به هنگام ورود بزرگان دین به آواز درمیآوردهاند. مراتبی که در زورخانهها وجود دارد، مانند کهنهسوار، مرشد، پیشکسوت، صاحب زنگ، صاحب تاج و نوچه و جز آن، ما را به یاد مراتب هفتگانۀ پیروان مهر میاندازد و چهبسا این هر دو از یک اصل و منشأ بوده باشند.
در آداب زورخانه، چون پهلوانی به مقام استادى میرسید و کمال تن و روان مییافت، ازطرف پیشوایان طریقت به این افتخار دست مییافت که تاج فقر بر سر نهد. این مراسم در آداب مهری نیز وجود دارد. در بسیاری از آثار بازماندۀ مهری در بیرون شهر روم، ایزد خورشید را میتوان دید که در برابر مهر زانو زده است و مهر در دست دیگر خود چیزی شبیه کلاه را آماده گرفته است تا به خورشید دهد. در بوخارست نقشی مانده است که بنابر آن، مهر کلاهی فریجی بر سر خورشید مینهد. نوچهها، پیشخیزها، نوخاستهها و ساختهها در زورخانه همان مقامی را دارند که در آیین مهر، تازهواردان داشتهاند. در آیین مهر رومی، پیروان مهر را با روحیهای جنگی تربیت میکردند. در زورخانه نیز بهصورتی نمادین، آداب نبرد آموخته میشود.
بسیاری از رقصهای سنتی مردانه در ایران و سرزمینهای دیگر نیز معرف نوعی نبرد است که خود، بازماندۀ همان آداب کهن جرگۀ مردانه است. میتوان گمان برد که در معابد مهری اروپایی نیز آیینهایی شبیه ورزشهای زورخانهای بهجای آورده میشده است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت:
- با درنظرگرفتن مطالعۀ تطبیقی آیین مهر و زورخانه و ارتباط زورخانه با جوانمردی، میتوان گمان برد که زورخانهها باید در ایران قدمتی بسیار داشته باشند و اصل آنها حداقل به دورۀ اشکانیان برسد؛ زیرا در این دوره است که آیین مهر گسترشی جهانی مییابد، به اروپا میرود و معابد مهری که از بسیاری جهات مانند زورخانههای ماست، در آنجا برپا میشود و آیین عیاری در ایران پا میگیرد؛
- در این آیین، پرورش تن برای رسیدن به حقیقت و سلامت روح مهمترین شرط بوده است؛ ولی این پرورش و ورزش تن با آدابی چنان روحانی درآمیخته بوده است که درواقع، پرورش روان را از تن جداییناپذیر میکرده است؛
- ورزش و انجام حرکات پهلوانی جزو فعالیتهای اصلی روزمرۀ ایرانیان در دوران باستان بوده است. جامعۀ آن زمان ارزش خاصی برای ورزشکارانی قائل میشد که برای قدرت بدنی و شجاعت روحی که در اختیار داشتند، شکرگزار بودهاند؛
- پهلوانان درصورت نیاز از خانواده و سرزمین خود در برابر دشمنان دفاع میکردند. این پهلوانان با تشویق زائدالوصف همگان برای ورزش، قهرمانی و قدرت خود روبهرو میشدند. طبق آموزش مذهبی ایرانیان باستان، مردان زورخانه در نیایش خود ابتدا زیبایی بهشت را میستودند و سپس قدرت بدنی و فکری خود را از خداوند خواستار میشدند. آنها اعتقاد راسخ به بدن سالم و نیرومند داشتند. ایرانیان باستان به فعالیتهای ورزشی خود که بر الگوی سلاحهای جنگیشان تأثیرگذار بوده است، روح معنوی میدادند.
آیا این ورزش درطى تاریخ رواج داشته است؟
ادوارد براون ازجمله شرقشناسان بزرگ قرن اخیر نیز تاریخ رواج زورخانهها را از دورۀ باستان دانسته است. «درطى تاریخ، این ورزش با نام و جایگاهی به شکل دیگر و اسبابی کمی متفاوت بوده است.» وى تاریخ معلوم زورخانه را با شکل و وضع کنونی از قرن هفتم دانسته است که با آداب و رسومی نهچنین جامع، رواج داشته است. در قرون پیشتر از قرن هفتم فقط به آلات و بعضی آثار آن بهطور متفرق درقالب کشتىگرفتن بهویژه در داستانهاى اساطیرى و پهلوانى شاهنامۀ فردوسى برمیخوریم. جایگاه عملیات ورزش باستانی از حملۀ اعراب تا آغاز دورۀ صفویان بهترتیب: خانه، لنگرگاه، عبادتخانه و ورزشخانه نامیده میشود.
نقش پهلوانان در تحولات سیاسی
پس از درگذشت پیامبر اسلام(ص) با بهقدرترسیدن حکومت امویان، حاکمان اموى از بیتالمال براى خوشگذرانى و کارهاى شخصى استفاده کردند. آنها عدالت اسلامى را زیر پا گذاشته و نژاد عرب را بر دیگر نژادها برترى بخشیدند و با بهشهادترساندن خاندان پیامبر گرامى اسلام موجبات نارضایتى مسلمانان و قیامهاى مردمى را فراهم کردند.
خاندان بنىعباس یکى از گروههاى ناراضى بودند که با کمک پهلوانان ایرانى به رهبرى ابومسلم خراسانى به حکومت رسیدند؛ اما پس از مدتى حکومت، عباسیان نیز راه ستمگرى را آغاز کردند و با کشتار و زندانىکردن مردم موجبات شکلگیرى قیامهاى مردمى را فراهم کردند.
ابومسلم پایههای قدرت بنیعباس را محکم کرد
استاد محمدحسین رجبی دوانی در پاسخ به این سؤال که آیا ابومسلم خراسانی شخصیت مبهم و متعارضی در تاریخ اسلام دارد که برخی شخصیت او را مثبت ارزیابی کردهاند، میگوید: حرکت ابومسلم ازسوی امام صادق(ع) طرد و رد شده است. حتی محقق کرکی یکی از بزرگان شیعه قائل به جواز لعن ابومسلم و پیروان او بوده است. بنابراین چنین نشانههایی منفیبودن شخصیت ابومسلم را نشان میدهد؛ اما چون او حرکت ضد اموی خود را در خراسان ساماندهی کرد، خراسانیها فریب او را خوردند و تصور کردند او بهدنبال آزادکردن مردم از سلطۀ بنیامیه است. حال آنکه ابومسلم آنها را به زیر سلطۀ جناح دیگری از اشرافیت عرب برد که بنیعباس بود؛ بههمیندلیل، ممکن است برای برخی این ذهنیت پیش آمده باشد که ابومسلم که شخصیتی تاریخی و ضداموی دارد، انسانی مثبت بوده است؛ درحالیکه نمیتوان گفت هرکس که ضد یک جریان باطل باشد، خود برحق است.
دیدگاه کاربران