اگر این طور تصوّر کنیم که مشاغل خانگی صرفا در زمانهای حضور در خانه، فرصت فعالیت پیدا میکنند در آن صورت عملا ما در مشاغل خانگی بر زمانهای حضور در خانه سرمایهگزاری میکنیم، پس مدیریت زمان به صورت کلی و مدیریت زمان به طور خاص کمک خواهد کرد بازدهی فعالیت ما در خانه بالاتر برود.
مشاغل خانگی در طیف وسیع و طبقهبندی متنوعشان از قاعده مدیریت زمان برکنار نیستند و اگر کسی نتواند ساعتهای حضور در خانه را مدیریت کند نخواهد توانست در حوزه مشاغل خانگی موفق باشد اما برای این که بتوانیم به مدیریت مطلوبی در این حوزه برسیم بد نیست بزرگترین «زمانخورهای خانه» را بشناسیم و بدانیم چه اشیا یا پدیدهها و وسایل و عادتهایی زمانهای حضور ما را در خانه میبلعند.
این جعبه جادو یا جهنم زمان خوری
شک نکنید تلویزیون دشمن درجه یک فعالیتهای هدفمند شما در خانه و یکی از قهارترین زمانخورهای زمانه ماست. کافی است در برابر این وسیله بنشینید تا ثانیهها و دقیقهها و ساعتهای شما را در آن بطن سیری ناپذیرش ببلعد و تا نصف شب شما را میخکوب نگه دارد.
امروزه تلویزیون با گسترش ماهوارهها به یک پدیده جهانی تبدیل شده است، به خاطر همین است که مثلا روز شنبه تقویم ما که یک روز کاری است فوتبالی از لیگ برتر انگلیس که روز تعطیل آنهاست، پخش میشود. یک فرد انگلیسی در یک روز تعطیل در ساعتی که مناسب برای تماشای فوتبال است مثلا 9 شب در استادیوم حضور یافته یا از خانه بازی را تماشا میکند اما این بازی به وقت ایران ساعت 12 یا 1شب برگزار میشود، حال در نظر بگیرید که آن فرد انگلیسی بعد از تماشای بازی در یک ساعت مناسب به رختخواب خواهد رفت و خواهد خوابید تازه او فردای آن روز تعطیل است و میتواند بیشتر بخوابد اما یک جوان ایرانی تازه 2 یا 3 نصف شب به رختخواب خواهد رفت در حالی که فردا صبح باید سر کار حاضر باشد. آیا در چنین شرایطی میتوان انتظار داشت آن جوان یا آن میانسال مثلا بعد از این که یک شیفت کاری در بیرون از خانه را سپری کرده بعدازظهر بیاید و در خانه مشغول یک فعالیت هدفمند شود؟ در واقع انرژی ذهنی او با بیخوابی دیشب در خانه کاملا تخلیه شده است و چه بسا به همان فعالیت اول او در بیرون خانه هم ضربه بزند.
در واقع آن مدیر انگلیسی که فوتبال انگلیس را برنامهریزی میکند و میچرخاند به این فکر نمیکند که آیا پخش این فوتبال به زمان فلان کشور، سبک زندگی و خواب و بیداری مردمان آن کشور را به هم خواهد ریخت یا نه. او در واقع فوتبال را با زمانهای کشور خود و تعطیلات تقویم خود تنظیم میکند اما کشورهای دیگری که علاقمند به این سرگرمیهستند عملا برای به دست آوردن آن باید زمانهای ارزشمند خود را قربانی کنند.
پس کسی که میخواهد فعالیت خانگی داشته باشد چارهای ندارد جز این که تلویزیون را مهار کند. مهار تلویزیون البته به معنای اخراج آن از خانه یا خاموش کردن همیشگی آن در خانه نیست، مهار کردن تلویزیون به این معنا است که انتخاب آگاهانهای از این وسیله صورت گیرد به معنای دیگر من برای حضورم در خانه برنامه داشته باشم. البته معلوم است که برنامۀ من در خانه منعطفتر از بیرون خانه خواهد بود یعنی میشود آیتمهای مختلف برنامهها را جایگزین و کم و زیاد کرد اما این به معنی نفی برنامه نیست. مهم این است که ساعات حضور در خانه به مثابه زمانهای زاید تصور نشود.
پدر و مادر از الگو تا ضد الگو
تجربه ثابت کرده است معمولا فرزندانی میتوانند در مشاغل خانگی کامیابی بیشتری داشته باشند که الگوهای عینی و عملی داشته باشند. پس اگر کسی برای دنبال کردن یک شغل خانگی الگویی ندارد به این معنا است که او خودش را در پنجه یکی از آن زمان خورهای مشاغل خانگی سپرده است.
پدری که در وقتهای حضورش در خانه، وسایل خانه را در حیطه مهارت و تخصص خود تعمیر میکند و آنها دوباره به چرخه مصرف باز میگردند در واقع دارد به فرزندان خود فعالیتی خانگی را یاد میدهد. مادری که از زمانهای حضورش در خانه استفاده آگاهانهای میبرد – گلکاری و خیاطی و سوزن دوزی میکند- دارد پیش چشمان فرزندانش به زبان بدن و رفتار به آنها میگوید که زمان حضور در خانه تا چه اندازه ارزشمند است و باید صرف کارهای خلاقانه و تولیدمحور شود. مادر یا پدری که بخشی از زمان خود در خانه را صرف صنایع دستی میکنند در واقع به فرزندان خود یاد میدهند که آنها هم میتوانند آن صنعت را به عنوان حرفهای ثانوی یا حتی پیشهای اصلی انتخاب کنند و به صورت تفننی یا جدیتر دنبال کنند.
اپلیکیشنهای تلفن همراه یا ذوب کنندههای زمان
ارتباط گرفتن با دیگران خوب است اما قبل از آن مهم است که بدانیم از این ارتباط دنبال چه میگردیم؟ حد و مرز آن ارتباط کجاست؟ کدام نیاز ما یا دیگران را پوشش خواهد داد؟ و چه زمانی از ما مصروف آن خواهد شد و دستاورد ما از زمانهایی که در این ارتباطها صرف میکنیم چیست؟ ابزارهای ارتباطی نوین در روزگار امروز به ویژه اپلیکیشنهای تلفن همراه از آن وقت خورهایی هستند که خانه و محل کار و خیابان و کوچه نمیشناسند. کافی است فقط به تجربه استفاده مردم کشورمان از اپلیکیشن وایبر نگاه کنیم. جدای از مباحث امنیتی و آمارهای ضد و نقیضی که درباره تعداد کاربران ایرانی وایبر منتشر میشود از 6 میلیون تا 10 میلیون و بعضا 20 میلیون، موضوع اینجاست که گاهی استفاده از چنین نرمافزارهایی اَشکالی از عادت و وسواس را به خود میگیرد، جدای از این که در همین مدت کم حضور این اپلیکیشن بعضا حاشیههای عاطفی و خانوادگی قابل توجهی هم داشته و گاهی امنیت ذهنی و روانی خانوادهها را با توجه به سهولت امکان حاشیه آفرینی مختل کرده است میتوان گفت که اپلیکیشنهای تلفن همراه هم از آن دست زمان خورهای قهارند که اگر به حال خود رها شوند و مهار نشوند میتوانند بخش قابل توجهی از زمانهای حضور ما در خانه و بیرون را ببلعند.
خریدها و سفرهای غیر ضرور
نداشتن آرامش ذهنی از جمله مولّفههای دیگری است که آدمها را از خانهها فراری میدهد. آدمها فکر میکنند مشکل از دیوارهاست اما واقعیت آن است که مشکل اصلی از دیوارها یا نقلی و آپارتمانی شدن خانهها نیست. گاهی زمانهای قابل توجهی از ما در خریدهایی که به آن نیاز نداریم و صرفا برای غلبه بر حس ملال و افسردگی است یا سفرهایی که نیاز نداریم اما باز میخواهیم حس تازگی در خود برانگیزانیم تلف میشود. ما به آن خریدها و سفرها تن میدهیم و به آن چیزی هم که میخواستهایم نمیرسیم. اینها همه زمانهایی است که در ترافیکها یا گفتگوها و سفرهای غیر ضرور از چنگ ما میرود در صورتی که از مجموعه این زمانها میتوان بهره برد و آن را در خانهها در خدمت حرفهای خلاق و هنرمندانه درآورد.